آفرینش ز مستی خلقت انسان، تصویری غرور انگیز مصور ساخته، نشانه ای که در بازتاب نگاه آرامش بخش عشق، حضور این لعبت خاکی را فریاد می زند و این حقیقت با شکوفایی نشانه های انسانیت، به مرحله ظهور می رسد. آنجا که تصویر روشنی از عشق در نگاه جستجوگر انسان، غوغایی وصف ناپذیر به وجود می آورد، حسی ورای نشانه های ابهام برانگیزی که گه گاه ز تردید، بستری از حقیقت می سازد و این تندیس عشق است که بر پیکره خاکی انسان، تجلی نور و معرفت را به یادگار می گذارد تا نجات انسانیت، امروز برگی از دفتر خاطرات عشق را رقم بزند.

  

آمد ز نشانه های حیرت، شر و شور

رؤیای حقیقتی که گردیده چو نور

این نور ز مستیش خبر آرد و بس

چون نور بُوَد به جان  و دل رمز عبور

  

انسان مخلوقی حیرت انگیز است که در مسیر کمال گام نهاده، اما آنچه این بنده خاکسار را به رمز عبور نزدیک می سازد، گرایش به حقیقت است. همان حس لطیفی که با حلول روح از جانب معشوق در وجود خاکیش به ودیعه نهاده شده و بارها او را درگیر این احساس شیرین ساخته. می خواهد از این همه تردید رها شود، چون می داند که نجات انسانیت درگرو دریافت این حقیقت شیرین است، پس پا در مسیری نامعلوم می نهد و از هر نشانه برای درک و دریافت راز و رمز خلقتش بهره می برد تا زین غوغای عاشقانه، حقیقت را در نگاهی شیرین دریابد.