با ظهور حقیقت، ذرات سرگردان خاک چون حلقه های زنجیر به یکدیگر متصل شدند و انسان در حجم غریبی از ابهام، در هاله ای از نور پا در هبوطی عاشقانه نهاد. این آغاز راهی بود که تجلی هستی را در بستری از نور آشکار نمود تا حقیقت، در جلوه های مختلف به حیات انسان جهت بخشد و خاک را تا منتهای کمال، به سوی مقصد نهایی هدایت کند.

ز باور عشق، خاک همبستر نور، ز هر تصویر مبهم به حکمت آراسته شد. نگاهش به سمت نور بود و دلش در جهت این حقیقت ژرف، با ابراز والاترین نشانه های ادراکی، به وصلی شیرین رسید تا ثمره اتحاد به ذرات سرگردان جهت بخشد و رمز جاودانگی را با زیباترین نغمه حیات زمزمه نماید.

 

در بستر نور قلب ما خانه توست

این خاک وجود، محو میخانه توست

از روز ازل چو می درین تاب و تبیم

هر ذره خاک، مست و دیوانه توست

 

آدمی خواست تا حقیقت را در حجمی از اندیشه های مبهم دریابد. چون خواست، رسید و اینک این انسان خاکی است که بهر ظهور این نیاز دیرین، پا به وادی حیرتی غریب نهاده تا در گستره اجتماع، یک ذره از کلیت عظیمی باشد که ز ابتدا، راهگشای وی بوده و همین احساس ژرف است که ظهور نشانه های انسانیت را ثمره اتحاد وی قرار داده تا با حرکتی ز روی اشتیاق و به پشتوانه عشقی مقدس، به حقیقت دست یابد و کل جوامع بشری را در یک کلیت غیر قابل تعریف، در کمال عظمت به مقصدی بزرگ متصل سازد؛ یعنی هدفی که ثمره اتحاد را با نشانه های حقیقی این عشق همراه می نماید تا عظمت خلقت انسان  به اثبات رسد.

تیرگی تردید را می زداید و در نور حقیقت، به دنبال والاترین هدفی است که وجود خاکیش را تا حقیقتی بی منتها هدایت می نماید. دل به حقیقت می سپارد و در کمال یکرنگی، اخلاص می ورزد؛ یعنی آنجا که باید از مشتی خاک بی ارزش به زری ناب رسد، تنها نگاه انسان مدارانه وی است که ز این حضور دلنشین، ثمره اتحاد را در ظهور نشانه های انسانیت، به واقع احساس می کند. همان حرکت تحول بخشی که امروز، برخی از جوامع انسانی را ذیل این وحدت عظیم به حقیقت رسانده است.

 

با وحدت عاشقانه پیمان بستیم

با رمز خلوص، دل به ایمان بستیم

ما همچو شراب عشق در این جامیم

مستانه ز عشق، دل به زندان بستیم

 

این حقیقت، ثمره اتحادی است که امروز بشریت را از غربت اندیشه های خویش رها می سازد تا بهر انسان بودن و هدفی بزرگ، با گام هایی استوار در مسیری حرکت نماید که چون حرکت اولیه و نمادین وی، ز ازل تصاویر شگفت انگیزی از خلقت را به نمایش گذارده است تا ثمره اتحاد را با چنین درک عمیقی، به عرصه ظهور رساند و دیگر رنگی از تفرقه باقی نماند و در بازتاب عشقی ناب، حقیقت آشکار گردد.

انسان امروز باید تحت الشعاع خاطرات ازلی غرق عشق، وحدت را سر لوحه کار خویش قرار دهد تا آن آشفتگی و سرگردانی ز جامعه انسانی رخت بربندد و عوض آن، هدفمندی جهت بخش اجتماع باشد که خود به عنوان ثمره اتحاد، در بروز نشانه های حقیقت مثمر ثمر بوده و می تواند تصویر نوینی از جامعه را با رنگ هایی حیرت انگیز مصور سازد تا دیگر انسانی سرگردان راه حقیقت نماند و جوهر اصلی خویش را در این مسیر، به بازتابی از معرفت متصل سازد.

 

با وحدت عاشقانه ما سوی توایم

سرگشته این فسون و جادوی توایم

هرگز نبُوَد به غیر عشقت هدفی

تا روز ابد چو ذره در کوی توایم

 

داشتن هدفی ژرف، ثمره اتحادی است که در واقع جوامع انسانی را با بینشی عمیق و نگاهی نافذ، به بستر تحول می رساند و به این حرکت خالصانه جهت می بخشد تا آنجا که از هر عضو اجتماع، به عنوان یک بازوی قوی بهر سازندگی و پیشرفت بهره می برد. چنین حقیقتی هرگز نمی تواند از تیررس نگاه عمیق انسان به دور ماند. این حرکت هدفمندانه، ثمره اتحادی است که عشق ازلی را سر لوحه کار خویش قرار داده و می تواند با ظهور نشانه های انسانیت، به جامعه  جلوه ای از حقیقت بخشد و آرامش را به بشریت هدیه نماید.

چون وحدت به مرحله ظهور رسد، هر عضو جامعه می تواند حضور این حقیقت را به وضوح احساس نماید؛ زیرا تضادها از بین می رود و اختلافات داخلی تحت الشعاع این حقیقت ژرف نابود خواهد شد، پس ثمره اتحاد در حذف این تنش هاست. نگاه ژرف و اندیشه متعالی انسان، زمانی که با صور مختلف وحدت رو به رو می شود، تنها مطلبی که می تواند به آشفتگی های داخلی سر و سامان بخشد، حضور همین نشانه حقیقی است که افراد جامعه را با جلوه های دیگری از نیاز آشنا می سازد تا در مسیر بشریت گام بردارند و تحول بخش اهداف دیگر جوامع باشند.

 

با رنگ تضاد می رود جلوه عشق

تاریک شود ز دشمنی دیده عشق

گر وحدت عاشقانه آید به میان

صد بحر نهان شود درین قطره عشق

 

ثمره اتحاد در همین آرامشی است که با حذف تنش های داخلی، به کلیه تصمیمات دولت ها جهت می بخشد. آنگاه که دل ها با اندیشه ها متحد شدند، دیگر هیچ عامل خارجی یا نشانه ای غریب در داخل کشور نمی تواند سبب نابودی این انسجام گردد، پس باز هم می توان جلوه ای از حقیقت را با ابراز خاطرات ازلی آشکار نمود و با پیوند امروز با دیروزی خاطره انگیز، به حقیقت دست یافت.

ساختار هر جامعه ای به گونه ای است که همیشه انسان را درگیر مشکلات متعددی می سازد، مشکلاتی که به صور مختلف چهره نشان داده و جوامع بشری را درگیر اختلافاتی پنهان ساخته است. ثمره اتحاد، رفع همین مشکلات جمعی است که بارها در شاخه های متعدد، اهداف بشر را تحت تاثیر قرار داده اند. این گره ها در مسیر اقتصاد، فرهنگ و حتی مسائل سیاسی، اجتماعی گاه افراد بشر را دچار تردید می سازند تا جایی که هر فرد عوض آنکه مصمم و پا برجا بر هدف خود باقی بماند، گاه دچار شک و تردید پا عقب کشیده و مسیری کاملا خطا گونه را طی می نماید.

 

چون وحدت و انسجام آید به میان

هر تیرگی از میان رود، غرق گمان

چون باز شود گره به دستان نیاز

هر لحظه هدف بُوَد درین تیر و کمان

 

در چنین اوضاعی که پریشانی افکار در کنار نابسامانی داخلی، مشکلات را دو چندان می نماید، تنها وحدت است که می تواند به این خطای بشری جهت بخشد. ثمره اتحاد، معنی بخشیدن به حقیقت انسان بودن هر عضو اجتماع است تا هر فرد خود را به عنوان یک عضو مفید و ثمربخش بپذیرد و با اراده و هدفمندی، در جهت بر طرف نمودن این مشکلات به مؤثرترین روشها متوسل شود تا جامعه در یک وحدت غریب، ز وصل نیروی وجدان به رفع مشکلات بپردازد.

در واقع انسان به صورت فطری متمایل به اندیشیدن و تفکر در زمینه های مختلف حیات است. در اجتماع بشری، هر فرد حق دارد به آنچه در مسیر حیات خویش می بیند بیندیشد یا در هر زمینه دیگری که به جامعه مربوط می شود، به اظهار نظر بپردازد. زمانی که این حقیقت مورد توجه دولتمردان قرار گیرد، وحدت در قالب حقیقتی ژرف به این نیاز پاسخ می دهد، پس ثمره اتحاد فعلیت اندیشه های ناب و تعالی اهداف بشری بوده که به این نشانه ها جهت می بخشند.

 

اندیشه ناب گر نمایان نشود

هرگز ز زمانه،  دل پریشان نشود

چون غنچه بُوَد که دور باشد ز بهار

با وحدت عشق، دل به زندان نشود

 

زمانی که اندیشه هر فرد، به ابراز حقایقی می پردازد که در بستر جامعه پنهان است، ثمره اتحاد را در تمام لحظات می توان به واقع احساس نمود؛ زیرا گستردگی اندیشه بشر آنقدر زیاد است که می تواند به تمام سؤالات مطرح شده در ذهن خود و دیگر همنوعان پاسخ دهد. همین اظهار نظرهاست که وحدت را پر رنگ تر از گذشته، در مسیر جهت بخشیدن به نیاز های فطری افراد جامعه به ظهور می رساند تا دیگر ابهامی در مسیر اهداف جمعی باقی نماند.

تضاد و تنشی که در اغلب جوامع بشری دیده می شود، به دلیل از هم گسیختگی فکری و نابسامانی اوضاع داخلی است که به جهت عدم وحدت داخلی، این تنش مانع بروز اندیشه های عالی می گردد. همین مطلب در سطح وسیعتری؛ یعنی ارتباط با دیگر ملل، به دلیل عدم وحدت در قالب دشمنی آشکار می شود. ثمره اتحاد، ایجاد صلح و دوستی بین کل ملل جهان خواهد بود؛ زیرا از یک ذره به کلیت و از یک وحدت جمعی در قالب یک جامعه می توان به اتحاد گسترده تری در سطح کره زمین دست یافت.

 

با صلح، زمانه غرق وحدت زیباست

زین وحدت عاشقانه، دل پا برجاست

ما طالب این جهان پر غوغائیم

هر نقش نهان در اوج حکمت پیداست

 

ثمره اتحاد، ایجاد روابط سالم و صحیح با دیگر ملل جهان است تا آنجا که تصویر انسانیت را با زیباترین جلوه و رنگ آشکار می سازد تا دیگر انسانی در کره خاکی با حقیقت عشق، دوستی و صلح بیگانه نباشد و بتواند روشن ترین راه را انتخاب کند، نه آنکه سردرگم و حیران در خم کوچه تردید باقی بماند.  ثمره اتحاد، حضور چنین تفکر عمیق و روابط سالمی است که در قالب یک حرکت اجتماعی، با نشانه های مختلف و صور متفاوتی از انسانیت همراه می گردد تا تحول بخش ترین راهکارها را به بشریت عرضه نماید.

گاه شاهد رکود وسستی جوامعی هستیم که به ظاهر در مسیر پیشرفت قدم برداشته اند، اما به دلیل عدم وحدت در اهداف خود ناکام مانده اند. ثمره اتحاد، تحولی غریب است. حرکتی که از یک اجتماع، کلیتی از مفاهیم ارزشمند انسانی و اهداف بزرگ بشری به وجود می آورد تا آنجا که کره زمین دیگر شاهد رکود ملل جهان نباشد. در واقع، راهکارهایی که اندیشه های عمیق ذیل این اتحاد به بشریت هدیه می کنند، به عنوان بزرگترین نشانه این تحول، به کلیه جنبه های ادراکی و نشانه های دریافتی بشر جهت می بخشند تا دیگر ابهامی در مسیر درک این تحولات باقی نماند.

 

چون غنچه اتحاد بشکفته شود

دروازه هر شکست هم بسته شود

هر گوشه این زمین شود گلشن عشق

هر چند زمانه زین هدف خسته شود

 

تا زمانی که جوامع بشری درگیر تنش و تضاد فکری باشند، تحول و تغییر، یک حقیقت مبهم و راهکاری طرد شده خواهد بود. ثمره اتحاد، جهت بخشیدن به اذهان عمومی است تا صور مختلف این ادراک، بتواند جنبه های فکری انسان را در مسیر رسیدن به هدفی بزرگ هدایت نماید، و گرنه یکنواختی روش های اداره یک جامعه نه تنها مثمر ثمر نخواهد بود، بلکه ضربه بر پیکر اجتماع و افراد بشر خواهد زد تا دیگر اندیشه های ناب نتوانند به صور مختلف فکری جهت بخشند یا حتی با ظهور حقیقت، بستری بهر دریافت اهداف بشری باشند.

پیشرفت یک جامعه، در گرو تغییرات اساسی و درک نواقص پنهانی است که شاید به وضوح نتوان آنها را تشخیص داد. تا زمانی که جوامع بشری در نام و هدفی مبهم اسیر باشند، هیچ راهکاری برای رسیدن به هدف بزرگ خلقت نخواهد بود. بشریت، آئینه ای در برابر خلقت عظیمی است که خالق با زیباترین تصویر، به عرصه نمایش گذارده است. تفرقه در هر اجتماعی، می تواند ضربه به ریشه ملت ها زند، اما ثمره اتحاد بروز زمینه های پیشرفت و ترقی جوامع است تا آنجا که هر فرد را با نشانه های قدرت و راهکارهای تغییر آشنا می سازد تا هر جزء به تنهایی بتواند با ابراز اندیشه خویش، ذره ای از خطاهای پنهان بشر را جبران نماید.

 

صد قطره اگر شود ز وحدت جاری

چون بحر شود ز موج حکمت جاری

با تفرقه خشک می شود بحر نیاز

هرگز نشود در اوج غفلت، جاری

 

چنین پیشرفت عظیمی، ثمره اتحاد است. وحدتی که در یک نگاه کلی نمی توان ارتباط اصول پایدار آن را با حقیقت جامعه دریافت، اما زمانی که ارزش ها به واقع ادراک گردند و نقص ها، زشتی ها و معایب نیز با چشم حقیقت بین آشکار شوند، دیگر هیچ عاملی جز وحدت نمی تواند به افکار پریشان و ساختار های ناموزون اجتماع سر و سامان بخشد، پس به واقع این اتحاد بشریت است که در قالب یک جامعه یا کل ملل جهان، آئینه ای از حقیقت را آشکار می سازد تا هر کس، نظاره گر چهره واقعی خود و اجتماعش باشد. در این حالت دیگر هیچ نشانی از تفرقه باقی نخواهد ماند.

(ملیحه هدایتی)